آخرین مطالب
 
  • نویسنده : admin , نوشته شده در: ۱۳ دی۱۳۹۵
  • باعث افتخارم است کنسرتی در زادگاه خودم برگزار کنم

    احمد عاشور‌پور، فریدون‌پور رضا و ناصر مسعودی را مثلث طلایی موسیقی گیلان می‌دانند حالا آن دو استاد از دنیا رفته‌اند و تنها از آن مثلث طلایی «ناصر مسعودی» به دنیا آمد، استاد آوازخوانی که از حضور استاد علی اکبر خان شهنازی بهره برد و پس از آن در گیلان در رشته تئا‌تر به فعالیت پرداخت و همزمان با آغاز به کار رادیو گیلان در سال ۱۳۳۶ به رادیو رفت و به عنوان یکی از نخستین خوانندگان در این رادیو به اجرای برنامه پرداخت. در سال ۱۳۳۹ توسط یکی از دوستان خانوادگی به استاد احمد عبادی و خانم ملوک ضرابی معرفی شد. از استاد ناصر مسعودی طی بیش از ۵۰ سال فعالیت هنری‌اش بیش از ۵۰۰ ترانه بجا مانده که شامل بیش از ۲۰۰ آهنگ فارسی و سنتی و بیش از ۲۵۰ ترانهٔ محلی گیلکی است. استاد آوازخوان حالا قرار است بعد از سال‌ها در محل زادگاهش به اجرای برنامه بپردازد. به همین بهانه با او گفت‌وگوی کوتاهی کرده‌ایم:

    • * اینکه شما بعد از سال‌های بسیار دوباره در زادگاه‌تان روی صحنه می‌روید یکی از مهم‌ترین اتفاقاتی که امسال در حوزهٔ موسیقی رخ می‌دهد. چه برنامه‌ای برای این کنسرت در نظر گرفتید و قصد خواندن چه قطعاتی را دارید؟

    قطعات منتخب از کارهای گذشته و آلبوم‌های ضبط شدهٔ بعد از انقلاب مانند «کورا‌شیم»، «پرچین» و «هلاچین» است، چند قطعهٔ دیگر از کارهای اواخر دههٔ ۴۰ و دههٔ ۵۰ انتخاب کردیم که از قدیمی‌ترین آن‌ها می‌توان جنگل و لالایی «اَلا تی‌تی» تنظیم مرحوم حنانه را نام برد، یکسری قطعات فولک مانند «کورا‌شیم» و «گل پامچال» هم به دلیل خاطرات و ارتباطی که مردم با آن دارند در مکان‌های مختلف مورد تقاضاست بنابراین آن‌ها را نیز از نظر دور نداشته‌ام. لازم به ذکر است یکی از کارهایی که اجرا خواهم کرد را در سال سال ۴۱، ۴۲ خوانده‌ام، با عنوان «شلمان لاکوی» از قطعه‌هایی است که مردم با آن خاطره دارند.

    • * قطعات کنسرت تماماً گیلکی است؟

    تمام آن‌ها گیلکی است، البته امکان دارد دو، سه بیت آواز بخوانم و همچنین قطعهٔ «نفرین بر مستی» که از کارهای زیبای مرحوم حسین سرمدی و سرودهٔ کریم فکور است در هم در برنامه هست. تمام سعی‌مان بر این بوده که کنسرت متنوعی داشته باشیم که شامل کار‌ها ریتمیک و بعضاً سنگین باشد. بعد از مدت‌ها که رسما اجرا داریم و روی سن می‌رویم قطعات را به نوعی بالانس کرده‌ایم تا لحظات خوبی پشت سر بگذاریم. اعضای گروه موزیسین‌های جوان تحصیل‌کرده‌ای هستند که در غالب دانشجو و یا افرادی که تحصیلاتشان به پایان رسیده فعالیت می‌کنند. جناب محمد انشایی موزیسین خوب کشورمان که بنده از سال‌های دور با ایشان آشنایی دارم سرپرستی ارکستر ما را برعهده دارند.

    • * چی شد که بعد از این همه سال تصمیم گرفتید روی صحنه بروید؟

    در این سال‌ها برنامه‌های کوچکی برگزار کردم. مانند اجرا کوچکی در کنفرانس پزشکی یا همایش جنگل که سال گذشته برگزار شد. همچنین یکی، دو کار کوچک دیگر هم داشته‌ام و در برنامه‌ای که برای ۱۰۰ساله شدن شهرداری رشت سال ۸۲ یا ۸۳ برگزار شده بود حضور پیدا کردم. بنده در رادیو، تلویزیون و مکان‌های اینچنینی فعال نیستم، اما زمانی که محبت و درخواست مردم را نسبت به اجرای کنسرت احساس کردم تصمیم گرفتم بالاخره کنسرت برگزار کنم.

    • * این اجرا به نوعی مرور خاطرات شما با مخاطبانتان است که در این سال‌ها نتوانسته‌اند شما را روی صحنه ببینند.

    بله همین‌طور است. دلیل این‌که تن به قضا دادم و پذیرفتم چنین کاری انجام دهم، این بود که این‌جا زادگاه من است و باعث افتخارم است کنسرتی در زادگاه خودم برگزار کنم. دلیل دیگر هم این است که ‌‌نهایت تلاشم را برای به گوش رساندن دو آلبوم جدید خواهم کرد که یکی از آن‌ها آماده است و دیگری در شُرُف انجام، و اگر عمرم کفاف دهد و قادر باشم حتماً کار را به سرانجام خواهم رساند. ما در این اجرا قطعاتی که مردم از آن‌ها خاطره دارند را اجرا خواهیم کرد.

    • * احتمالاً در این اجرا با تنظیمات متفاوتی روبه‌رو خواهیم بود.

    بله همین‌طور خواهد بود. یکی از دوستان هنرمند از اهالی شهر خودمان به نام آقای فدایی چند کار را به من دادند که بسیار زیبا بودند، اتفاقاً قصد دارم یکی از کار‌هایش ایشان را به نام «دلتنگی» اجرا می‌کنم که قطعه‌ای گیلکی‌ست. اکثر کار‌هایم در این برنامه گیلکی خواهد بود. روی ملودی‌هایی که در گذشته کار شده ایده‌های دیگری داشته‌ام.

    • * کمی هم درباره آلبومی که با آقای درخشانی کار کردید برای ما توضیح می‌دهید؟

    این آلبوم که تماما فارسی است و با یک شعر حماسی گیلکی تمام می‌شود، «حالا چرا» نام دارد. برای آلبوم غزل معروفی از شهریار «آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟» را کار کردم که فقط استاد بنان آن را اجرا کرده‌اند. این شعر از طریق یکی از شعرای شهرمان «تضمین» شده است.

    • * تضمین شعر متعلق به چه کسی است؟

    جناب عبدالحسین فیض ربانی که معلم بودند و سال‌های بسیار دور در «دریا» غرق شدند. بنده این شعر را از طریق جراید به دست آوردم آقای ربانی تضمین بسیار زیبایی در این شعر انجام داده‌اند. کار سختی است. هر کسی نمی‌تواند شعر شهریار را تضمین کند. شعری طولانی است که البته متن اصلی شعر استاد شهریار هم بلند است. من برای کارم شاه‌بیت‌های تضمینی که به صورت قصیده درآمده را انتخاب کرده‌ام. یکی دیگر از کار‌ها اشعاری از شاعر معروف و مشهور لاهوتی است که ترانه‌ای یا آوازی است که در خدمت جناب درخشانی اجرا کرده‌ایم که کاری بسیار زیبا از کار درآمده که به زبان کیلگی اجرا می‌شود. آلبوم دیگری هم در دست کار داریم که تماما گیلکی است و «خورشید خانم» نام دارد. اشعار این آلبوم تماما متعلق به شیون فومنی است و ملودی‌ها متعلق به مسعود لاهیجی است.

    • * شما در آهنگ‌سازی هم بسیار ذوق‌آزمایی کرده‌اید و آلبوم «حالا چرا» هم که قرار است از شما منتشر شود حاوی ساخته‌های خودتان است. خوانندگانی که در موسیقی ایرانی چنین روندی را پیش بگیرند خیلی اندک هستند.

    در بین همکاران نمونه‌های اینچنینی بوده و هست، استاد عاشورپور گاهی اشعار آهنگ‌ها و ملودی‌هایی که می‌خواند را خودش می‌ساخت. اما در این رابطه این‌که این سوء یا حسن قضیه است را شنوندهٔ صدای من باید بگوید. من با این‌که خودم موزیسین نبوده‌ام، اما ذوق عجیبی برای خلق ملودی و شعر داشته‌ام. به عنوان مثال مرحوم بدیع‌زاده با وجود این‌که موزیسین نبودند آهنگ‌های زیادی ساختند. این مسئله‌ای نیست که منحصر به فرد باشد قبول دارم که تعداد آن اندک است. همچنین نمی‌توان تأثیر شعر را در این مسئله نادیده گرفت، انتخاب شعرِ درست بسیار اثرگذار است به دلیل این‌که کلام ملودی را نشان خواهد داد. ملودی هر چه قدر زیبا باشد اگر کلامی مناسب روی آن قرار نگیرد ضایع خواهد شد. کلام باید جفت و جور بوده و درست تنظیم شود. بنده در طول مدت کارم چه زمانی که فارسی، گیلکی یا عربی می‌خواندم عاشق صدای منوچهر همایون‌پور بودم و با وجودی که این خوانندهٔ خوش ذوق آثار کمی از خود به جای گذاشته من صدایش را دوست داشتم.

    به هر جهت هیچ‌وقت خودم را آهنگساز نمی‌دانم و هیچ‌گاه مدعی نبوده‌ام، سال‌ها در رادیو آهنگ می‌ساختم و صحبتی از آن به میان نمی‌آوردم حتی زمانی که نام آهنگ‌ساز باید عنوان می‌شد می‌گفتم آهنگ از شقایق، روزی مرحوم بدیعی به من گفت این شقایق عجب مرد خوبی‌ست، گفتم چه طور؟ گفت برای گرفتن پول آهنگش حالا یک عباسی یا هر مبلغ دیگری هیچگاه به این‌جا نیامده است آرام به او گفتم شقایق خود من هستم، گفت چرا زود‌تر این را نگفتی؟ اما به نظرم درست نیست آدم در ساختن آهنگ و ملودی مدعی شود، این ذوق من است که گاهی برای خود فکر می‌کنم و یک ملودی یا آهنگ شکل می‌گیرد.

  • برچسب‌ها:, , , , ,
  • نظرات درباره این مطلب