آخرین مطالب
 
  • نویسنده : admin , نوشته شده در: ۲۶ آذر۱۳۹۵
  • موسیقی دوره کلاسیک

    واژه کلاسيک و کلاسيسم، معمولاً به يک دوره از موسيقي اطلاق شده‌است اما اغلب با معانی مختلف، در اصل عنوان سبک يک دوره خاص یا سبک مشخصي از موسيقي نيست. ولي از سوي ديگر، واژه کلاسيک بر پديده‌اي اطلاق مي شود که مي‌تواند در اکثر دوره‌هاي مختلف تاريخ موسيقی با کار برود و تکرار شود. مثلاً آوازهاي شوبرت در آلمان نسبت به قرن نوزدهم نمونه کلاسيک به شمار مي‌ آيد در حالي که شوبرت از نظر تاريخی آهنگساز دوره رمانتيک محسوب می‌شود و افکار و عقايدش نيز رمانتيک است. بنابراين معنی واژه کلاسيک در ارتباط با يک قطعه مشخص یا اصولاً مقوله آهنگسازي می‌تواند کاملاً با معنی آن در رابطه با سبک يک دوره از تاريخ موسيقي متفاوت باشد. با چنین برداشت مشابهي مي‌توان گفت که پالسترينا (آهنگساز قرن شانزدهم) قرن‌ها به عنوان نمونه کلاسيک موسيقي کليسايي مد نظر قرار داشته و آثارش مدل اصيلي برای ديگر آهنگسازان بوده‌است.

    واژه کلاسيک در موارد استعمال کلي آن، هنگامي مفهوم بهتر و مفيدتر خواهد داشت که در ارتباط با نوع به خصوصي از آثار موسيقيايي (مانند نمونه‌هايي که از شوبرت و پالسترينا ذکر شد) در اين مفهوم مي‌توان بتهون را استاد کلاسيک در خلق سمفوني، سونات پیانو، کوارتت زهی محسوب کرد. بدون اين که هيچ قضاوتي راجع به موقيتش در تاريخ سبک‌هاي موسيقي انجام گيرد. فرق ميان کلاسيک به عنوان یک راه حل قاطع و استوار براي مسئله نقش خلاق در يک اثر هنري یا مقوله آهنگسازي از يک طرف و به عنوان يک مفهوم در تاريخ سبک‌ها از طرف ديگر، هميشه ستيز و اختلاف دايمی به وجود مي‌آورد که آثار آن نيز امروزه وجود دارد. آيا بتهون کلاسيک است یا رمانتيک او نسبت به اين که چه مفهومي به کلمات داده شوند مي تواند هر دوي آنها باشد.

    تاريخ نويسان قرن نوزدهم، کلمه کلاسيک را در آلمان به سبک دوره‌ای که با نسل کوانتس و هانس و بعداً پسران باخ و معاصرين آنها شروع شد، اطلاق مي‌کنند و در ايتاليا به سبک موسيقي دمينيکو اسکارلاتي و معاصرينش. اواخر این دوره را به طور واضح نمي توان معين کرد، زيرا جدال بين کلاسيک رمانتيک تا قرن نوزدهم و حتي قرن بيستم (با جريان نئوکلاسيسم) ادامه داشت. اين که چه وقت و در کجا کلمه کلاسيک وارد فرهنگ موسيقي شد نیز به طور کامل روشن نيست. تعريف کلاسيک در ادبيات تا حدي بغرنج و گنگ است ولی اين تعريف در موسيقي پيچيده تر مي‌شود. (تاريخ موسيقي، تاليف لوست مارتيروسيان، ترجمه سيروس کرباسي)

    شايد يکي از قدمهايي که به سوي موسيقي کلاسيک برداشته شد آزاد شدن اثر موسيقي از قدي و بند تقليد‌ها، بيان، معرفي، در خدمت بودن حتي سرگرمي هاي اجباري بود و نتيجتاً خود اصل موسيقي مد نظر قرار گرفت. پس براي اولين بار در موسيقي اين فکر و ايده ظهور کرد که موسيقي در حقيقت همانند ديگر هنرها مقصود و هدفي ندارد، بلکه صرفاً به خاطر خودش وجود دارد – در واقع موسيقي به خاطر خود هنر موسيقي – به عبارت ديگر، در دوره کلاسيک با ايده هنر به خاطر هنر برخورده مي‌شد. که از آن زمان تا کنون هم چنان همراه موسيقي جريان دارد.

    در کلاسيک هر چيز خارق العاده و افراطي کنار گذاشته شد و بيان موسيقايي بيشتر با تاکيد بر کمال، تماميت و اعتبار جهاني با استفاده از عوامل ساده و قابل فهم تثبيت شد. پروفسور شايت از باخ به خاطر تصنعي بودن و پيچيدگي آثارش که زيبايي طبيعي ملودي را مبهم مي‌کند انتقاد کرد.

    قرن هجدهم مصادف بود باجريان روشني فکر، تنوير افکار، يا آزادي از بند خرافات، که در آن طغياني عليه روح و روان و اعتقادات مافوق الطبيعه و به نفع اخلاقيات صورت گرفت، طغياني بود عليه متافيزيک‌ها و به نفع احساسات معمولي و روانشناسي تجربي و عملي، عليه آيين و مراسم تشريفاتي و به نفع طبيعي و ساده بودن، عليه قدرت طلبي و به نفع آزادي فردي، عليه امتيازات و حق ويژه و به نفع حقوق مساوي و تعليم و تربيت همگاني. جريان تنوير افکار کاملاً بر جنبه‌هاي عملي و تجربيات عين تکيه داشت و آزاد منشي، برابري و تکامل از اصول اوليه آن وبد. اولين رهبران اين جنبش لوک و هيوم در انگلستان و مونته سکيو و ولتر در فرانسه بودند. شکل و نمود اصلی دوره تنوير افکار و روشنگري در ابتدا نسبتاً منفی بود، اما چنين خلايي که بيشتر به وسيله منقدان مخرب به جاي مانده بود، به زودي با ايده جديدي که در آن طبيعت و غرايز طبيعی يا احساسات انسان را منبع حقيقی دانش و اعمال درست می‌پنداشت، پر شد. ژان ژاک رو سو يکی از پيشوايان اصلي اين شکل جديد از جريان تنويز افکار و روشنگري بود که بعد از سال ۱۷۶۰ تأثير عميقي بر ادبيات و شاعران فيلسوف آلماني به جاي گذاشت. لذايذ و خوش گذراني‌هاي فردي در زندگي دروني، خود يک پديده اصلي و مشخص اين جريان است. (تاريخ جامع موسيقي، ترجمه بهزاد باشيد)

    فلاسفه در رهبری و اداره زندگی اجتماعی قرن هیجدهم نقش چندانی نداشتند، بلکه سیستم فکری خود جوابگو و در عین حال تأثیر پذیر از شرایط زندگی بود. انتقادات اجتماعی از شرایط زندگی خصوصاً قبل از انقلاب فرانسه، شدت یافت و با شروع انقلاب صنعتی پیشرفت‌ها و کشفیات علمی در زمینه‌های مختلف صورت گرفت. طبقه متوسط مورد توجه قرار گرفت و انسان ساده و طبیعی هسته مرکزی توجه فلسفه و هنر شد. دوره تنویر افکار و روشنگری در کلی یک جنبش بشر دوستانه و جهان میهنی بود که در آن ایده‌های انسان دوستی به سرعت در سرتاسر اروپا گسترش یافت. از میان بزرگانی که به این جنبش بشر دوستانه کمک کردند، می‌توان از پادشاه فردریک کبیر پروس و شاعرانی چون گوته و آهنگسازانی چون موتسارت (در اپرای فلوت سحر آمیز)، بتهون (سمفونی شماره ۱۹) یا شیلر در (سرود شادی) نام برد

    با ظهور طبقه متوسط اجتماع و توجه خاص به آن، قرن هیجدهم قدم‌هایی در راه عمومی کردن هنرها و یادگیری آنها برداشت که در نتیجه فلسفه، علم، ادبیات و هنرهای زیبا عامه مردم را مد نظر قرار دادند نه گروه اندک متخصصان و آگاهان را. داستان‌ها و نوشته‌ها به تدریج شروع به تصویر زندگی روزانه و احساسات معمولی مردم کردند که از طرف عامه مورد استقبال قرار گرفت. این عوامل باعث تغییر در زندگی طبقه متوسط اجتماع شد و آن را به عنوان قطب مهمی در سیاست گذاری، اقتصاد و فرهنگ مطرح کرد و افراد این طبقه فرصتی یافتند که در فرهنگ اجتماعی و هنر نقش مهمی داشته باشند. تغییرات اقتصادی در موسیقی نیز تأثیر گذاشت و به همین دلیل کمپانی‌های اپرائی و سالن‌های اپرای اکثر دربارهای کوچک به دلیل اقتصادی تعطیل شدند ولی موسیقی سازی به خاطر هزینه کم آن تا حدی مورد توجه قرار گرفت. افراد جامعه در تشکل انجمن‌ها و مراکز هنری یکی از حامیان پرقدرت موسیقیدانان شدند و برای آنان کنسرت‌های عمومی که در آنها بلیط فروخته می‌شد ترتیب دادند.

    این امر باعث افزایش شنودندگان و دوستداران عمومی موسیقی و همچنین رشد موسیقی‌دانان آماتور گردید، در حالی که قبلاً اشراف حامی موسیقی، موسیقیدانان را همیشه در خدمت خود داشتند و شنیدن موسیقی آنها منحصر بود به درباریان و میهمانان آنها. (سه آهنگساز، اثر رومن رولان، ترجمه حمید عنایت)

    در سال ۱۷۲۵ در پاریس یک سری کنسرت‌های عمومی بر پا شد. در سال ۱۷۶۳ کنسرت‌های دیگری به وسیله هیلر به نام کنسرت گاواند هاوس در لایپزیک ترتیب داده شد که تا سال ۱۸۷۱ دوام یافت در سال ۱۷۵۱ اولین سمفونی در کنسرت اسپیریچوال اجرا شد و از آن پس سمفونی به عنوان یک فرم مشخص از موسیقی آلمان تثبیت گردید. کنسرت آماتور، گروسس کنسرت و هم چنین تعدادی از کنسرت‌های دیگر که توسط موتسارت و بتهون دروین بر پا شد از جمله برنامه‌های اجرایی این قرن بود.

    چاپ و انتشار موسیقی به طور وسیعی افزایش یافت و مجله‌هایی درباره موسیقی نیز به چاپ رسید، لذا! موسیقیدان‌های آماتور طبیعتاً موسیقی دلخواه و ساده خود را به راحتی خریداری کردند و می‌توانستند انتقاداتی بر موسیقی را نیز در مجلات مختلف بخوانند که این خود قدم‌های مهمی در راه عمومی کردن موسیقی بود. در لندن، پاریس و بروکسل تعداد زیادی از موسیقی سازی آلمان به چاپ رسید و مجموعه‌ای از سمفونی‌ها تحت عنوان لاملودیا جرمانیکا به چاپ رسید. در این دوره بود که اولین تاریخ موسیقی و مجموعه مقالات راجع به موسیقی قرون وسطی انتشار یافت.

    همانطور که گفته شد یکی از مهم ترین خصوصیات موسیقی قرن هیجدهم جهان میهنی بودن آن و به حداقل رسیدن اختلافات ملی گرایی بود. حاکمانی که در یک کشور به دنیا آمده بودند در کشورهای دیگر حکمروایی می‌کردند، مثلاً پادشاهان آلمانی در انگلستان، سوییس و هلند و پادشاهان اسپانیایی در ناپل. ولتر که فرانسوی بود در دربار فردریک کبیر پروس اقامت گزیده بود و شاعر ایتالیایی متاستازیو در دربارهای آلمانی در ونیز. موسیقیدانان اپرای ایتالیایی در کشورهای دیگر مشغول به کار بودن. کلاً یک زبان مشترک موسیقی بر سر تا سر اروپا حکمفرما بود. در دوره کلاسیک، آهنگسازان آلمانی قدرت خاصی در ترکیب سبک‌های موسیقی دیگر کشورها داشتند، بنابراین سبک موسیقی آلمان ترکیبی بود از عوامل مختلف موسیقی کشورهای دیگر. چنانکه تلمان به خود می‌بالید که تقریباً قادر است که هر سبک موسیقی را بنویسد. موتسارت از مانهایم می‌گفت (هفتم فوریه ۱۷۷۸) که می‌توانند تمام انواع سبک‌های مختلف آهنگسازی را تقلید کند و به کار گیرد. به طور کلی موسیقی آلمان در این دوره زبانی جهانی پیدا کرد و تمام ملل گوناگون بدون هیچ گونه تفاوتی در هر سطح از آگاهی می‌توانستند آن را بفهمند، بنابراین موسیقی زبان بشریت شد. گلوک در یکی از نامه‌هایش اظهار می‌دارد که آرزو داشت یک موسیقی قوی بنویسد که با تمام قلب‌ها در سر تا سر دنیا صحبت کند و مورد قبول همه مردم باشد و نیز اختلافات مسخره موسیقی‌های مختلف ملل را بزداید. اظهار مشهور هایدن نیز در این رابطه چنین است زبان موسیقایی من در تمام دنیا قابل هم است. این چنین جهانی شدن زبان موسیقی امکانی را به وجود آورد که علی رغم تمام پیشرفت‌های تکنیکی موسیقی که با سامارتینی، پلاتی، واگن زایل و اشتامیتس شروع شد و در بتهون به حد کمال خود رسید. همواره به سادگی و قابل فهم بودن گرایش داشته باشد. (تفسیر موسیقی از کلاسیک تا دوره معاصر، تالیف سعدی حسنی)

    منظور از دوره های موسیقی کلاسیک چیست؟

    آنچه که معمولا مردم موسیقی کلاسیک مینامند در حقیقت موسیقی است که از تعداد زیادی سبک در طول دوره های مختلف تاریخی تشکیل شده.

    این دسته بندی دوره ها معمولا به صورت زیر هست:

    قرون وسطی , رنسانس , باروک , کلاسیک ,رمانتیک ومدرن.

    بررسی دقیق این دوره ها از ابتدا تا آخر بحثی خیلی بزرگ و آکادمیک هست که نیاز به بحث و پژوهش خیلی دقیق و گسترده دارد که در تاپیک های مختلف در آینده این کار را مفصل خواهیم کرد.این دوره ها در همه جای اروپا به صورت یکسان نبوده و گاهی در دوره ای منطقه ای خاصی از اوپا تاثیر بیشتری داشته.

    در زیر تاریخی تقریبی از دوره های ذکر شده را برای آشنایی با زمان تاریخی هر دوره مینویسم.گاهی اوقات آهنگسازانی بودند که در دو دوره بصورت مشترک فعالیت کردند یعنی در اواخر یک دوره و ابتدای دوره دیگر.

    دوره باستان{۱۱۰۰-۱۳۰۰}

    قرون وسطی{۱۳۰۰-۱۴۳۰}

    رنسانس۱۴۳۰-۱۶۰۰

    باروک۱۶۰۰-۱۷۵۰

    کلاسیک۱۷۵۰-۱۸۲۷

    رمانتیک۱۸۱۰-۱۹۰۰

    مدرن۱۸۹۰

    این تفکیک دوره ها و اساس تغییر از یک دوره به دوره دیگر گرایشات و سبک و مشخصات آهنگسازان هر دوره هست.

    اگر شما آثار یک دوره را بپسندید شاید آثار دوره دیگری رو نپسندید.اما به شما پیشنهاد میکنم آثار آهنگسازان هر دوره رو گوش کنید و در موردش پژوهش کنید.

  • برچسب‌ها:, , , , ,
  • نظرات درباره این مطلب