سامی شریف - همبازی

دیدمت انگاری که ماهو دیدم از چند قدمی

واسه منه نیمه تموم، نیمه‌ی قشنگ‌ترمی

دیدمت از سرم پروندی، همین یه خواب ساده‌رم

دیدمت انگار رو‌به‌روم بود، جوونیای مادرم

انگاری توو خواب عمیقم، من تو رو جایی ندیدم

نگاه این عکسو همین رنگ چشو داری دقیقا

حالا من غصه‌م از اینه، تازه الان اولشی

هر چی سنت بره بالا، قراره قشنگ‌تر بشی

وای به حالم شده انگار، باز یه سالم شده انگار

تا نفس میکشمت ساعتِ خوابم شده انگار

وای به حالم شده انگار، باز یه سالم شده انگار

تا نفس میکشمت ساعتِ خوابم شده انگار

نورت به من تا زد، دنیام شد اندازه‌ت

انقدر توو حرف جا نشدی، شاعر شدم واسه‌ت

دیدم تا چشماتو، یه قول به خودم دادم

انقدر بشینم پات بره، راه رفتن از یادم

تا جایی که یادمه من یه رعد و برقِ بی‌تگرگم

تو شدی همبازیِ منی که بچگی نکردم

قصه‌ی من تازه شروع شد، توو صفحه‌های آخرم

با تو که قشنگی عینه، خنده‌های مادرم

وای به حالم شده انگار، باز یه سالم شده انگار

تا نفس میکشمت ساعت خوابم شده انگار

وای به حالم شده انگار، باز یه سالم شده انگار

تا نفس میکشمت ساعت خوابم شده انگار