آخرین مطالب
 
  • نویسنده : حمیده آهنگری , نوشته شده در: ۲۹ مرد۱۴۰۲
  • موسیقی یکی از هنرهایی است که از قدیمی‌ترین زمان‌ها تا به امروز، برای انسان‌ها اهمیت ویژه‌ای داشته است. گوش دادن به موسیقی، علاوه بر اینکه سرگرم کننده و لذت‌بخش است، فواید بسیاری برای سلامتی و روانی افراد دارد.

    از جمله فواید گوش دادن به موسیقی، می‌توان به کاهش استرس و اضطراب، افزایش تمرکز و حافظه، بهبود خلق و خو، کاهش درد و تسکین دردهای مزمن، افزایش احساس خودشناسی و اعتماد به نفس، بهبود کیفیت خواب و کاهش افسردگی اشاره کرد.

    گوش دادن به موسیقی به عنوان یک درمان فرعی برای برخی بیماری‌ها نیز مورد استفاده قرار می‌گیرد. به عنوان مثال، برخی مطالعات نشان داده‌اند که گوش دادن به موسیقی، برای کاهش درد در بیماران پس از عمل جراحی قلب مفید است.

    همچنین، موسیقی می‌تواند به عنوان یک روش برای تقویت روابط اجتماعی و افزایش همبستگی و انسجام در گروه‌های اجتماعی نیز مورد استفاده قرار گیرد. گوش دادن به موسیقی، می‌تواند افراد را با یکدیگر ارتباط برقرار کند و باعث شود که افراد به همدیگر نزدیک‌تر شوند.

    در نهایت، موسیقی همیشه به عنوان یک هنر زیبا و شگفت‌انگیز شناخته شده است. آثار برجسته هنرمندان مانند مایکل جکسون، همچنان بعد از سال‌ها از طرف علاقه‌مندان به موسیقی دنبال می‌شوند و برای همیشه در تاریخ هنر جا می‌مانند. گوش دادن به آثار این هنرمندان، به علاوه گوش دادن به موسیقی در کل، می‌تواند به عنوان یک تجربه شگفت‌انگیز و لذت‌بخش برای هر فردی باشد.

    لودویگ بتهوون خالق ملودی نور ماه (سونات مهتاب)

    تولد و زندگی شخصی

    لودویگ بتهوون در ١٧ دسامبر ۱۷۷۰ در بن آلمان در خانواده‌ ای هنرمند و شیفته‌ موسیقی به دنیا آمده بود. در همان سالهای اول زندگی استعداد خودش را در زمینه‌ موسیقی به خوبی نشان داد. پدر بزرگ پدری ‌اش، خواننده، موسیقیدان و آهنگساز اهل هلند که در ۱۷۳۳ به بن نقل مکان کرده بود و پدرش نیز موسیقیدان دربار بود. او در بین خواهر و برادران بسیاری بدنیا آمده بود که بسیاری از آنها به شکل ناهنجاری به دنیا آمدند. در اصل لودویگ را مادرش قصد داشت تا سقط کند.

    برخی معتقدند تاریخ تولد لودویگ بتهوون، مربوط به روزیست که غسل تعمید او انجام شد و تاریخ تولّد لودویگ یک روز قبل، یعنی ۱۶ دسامبر است.  یوهان فان بتهوون و ماریا ماگدالِنا کِوِریش فان بتهوون، صاحب هفت فرزند می‌شوند که فقط سه پسر آنها زنده می‌مانند؛ لودویگ، کاسپار و نیکولاوس.

    اولین معلم موسیقی ‌اش پدرش بود اما پدرش زیاد معلم خوبی برایش نشد. او مردی الکلی بود و می‌ خواست با زور و فشار بیش از حد، پسرش را مثل موتسارت به یک نابغه‌ موسیقی تبدیل کند و از نمایش‌ های او کسب درآمد کند. اما مدتی بعد که استعداد بتهوون نمایان شده بود تحت تعلیم کریستیان گوتلوب نیفه که اهل آلمان بود قرار گرفت.

    در ۱۷ سالگی مادرش فوت کرد و بتهوون که حالا تحت حمایت شاهزاده‌ی الکتور بود، با پول دربار مسئولیت دو برادر کوچکترش را نیز پذیرفت. وی در سال ۱۷۹۲ از بنِ آلمان به وین در امپراتوری اتریش نقل مکان کرد. بتهوون شخصیت بسیار عجیبی داشت ،مرموز، عصبی، و بسیار شلخته و به ‌هم ریخته بود و معمولا لباس‌ هایی کثیف و کهنه می ‌پوشید. در معامله با ناشرهایش بسیار بی ‌دقت بود و معمولا مشکل مالی داشت. طی ۳۳ سال زندگی در وین حدود ۴۰ بار تغییر مکان داد و بیشتر در آپارتمان ‌هایی کثیف اقامت می ‌کرد.

    زمانی که برادرش کاسپار از دنیا می‌رود در نزاع ۵ ساله‌ای که با بیوه‌ی برادرش داشت موفق می ‌شود سرپرستی برادرزاده‌ اش را بگیرد. اما از آنجایی که زندگی با بتهوون زیاد کار ساده ای نیست برادرزاده‌ اش دست به خودکشی می‌ زند.

    موسیقی و زندگی حرفه ای

    زمانیکه بتهوون در ۱۷۹۲ به اتریش می ‌رود، از یوزف هایدن می خواهد که بیشتر به او بیاموزد. فرانتس یوزف هایدن، آهنگساز و موسیقیدان اتریشی، از پایه گذاران موسیقی کلاسیک است که او را به  «پدر سمفونی» و  «پدر کوارتت زهی» می ‌شناسند. هایدن به دلیل مشغله‌ زیاد نتوانست تعلیم بتهوون را به عهده بگیرد اما او را پیش یوهان آلبرشتس برگر؛ موسیقیدان، آهنگساز و نظریه پرداز موسیقی اتریش فرستاد.

    از ۱۷۹۴ به‌ طور حرفه ‌ای آهنگسازی و نوازندگی پیانو را ادامه می ‌دهد و خیلی زود به شهرت می‌ رسد.شهرت بتهوون بخاطر سمفونی ها، کنسرتوهای پیانو، سونات‌های پیانو، کوارتت های زهی و باگاتل پیانوی معروف سه دقیقه‌ ای با نام «برای الیزه» است. او فرم اسکرتتو را ابداع و جایگزین منوئه قدیمی کرد. اسکرتتو فرم موسیقی با حالتی طنز آلود و همراه با شوخ طبعی و منوئه نیز موسیقی رقص عامیانه‌ فرانسوی است.

    بتهوون بیشتر آثارش را از ۱۸۰۳ تا۱۸۱۱ و طی نُه سال خلق کرد اما معمولا وقت و اترژی زیادی را برای کارهایش صرف می ‌کرد به طوری که سمفونی نُهم را در ده سال تمام کرد. به همین دلیل است که از او تنها ۹ سمفونی، اما از موتسارت ۴۰ سمفونی به جای مانده است. آثار بتهوون فراتر از آثار هر هنرمند دیگری در جهان است چراکه برای بسیاری شنوندگان قابل درک است. به همین دلیل است که هانس کلر، موسیقیدان و نویسنده انگلیسی اتریشی تبار زمانی ‌که درباره بتهوون صحبت می‌ کند، می‌گوید:((بهترین ذهن در کل بشریّت‌)).

    اگرچه کارهای اولیه ‌اش تحت تاثیر موتسارت و هایدن بود اما بعدها دید وسیع‌تری پیدا می ‌کند تا جایی که در آخرین موومان سمفونی نُهم خود با یک ساختار شکنی تصمیم می ‌گیرد که از گروه کُر استفاده کند. در آثار برجسته‌ بتهوون می ‌توان درونمایه شجاعت، نبرد و ستیز را به ‌خوبی مشاهده کرد.

    از جمله آثار معروف ‌تر او می ‌توان چند نمونه دیگر را نام برد: سمفونی سوم (حماسه)، سمفونی پنجم، سمفونی ششم (چوپانی)، سمفونی نُهم (کُرال)، سونات پیانوی پاتتیک، سونات پیانوی مهتاب، سونات پیانوی هامرکلاوپر، اُپرای فیدلیو و میسا سولِمینس.

    رابطه اجتماعی لودویگ بتهوون

    بتهوون مسیحی و پیرو مذهب کاتولیک رومی بود اما هیچگاه برای کلیسا کاری نساخت. همیشه می‌ گفت ترجیح می‌ دهد به جای کلیسا و دربار، آزاد کار کند و خرج زندگی  خود را از اجراهای عمومی و فروش آثارش به دست آورد. سمفونی شماره ۳ (اروئیکا) را که درسال های ۱۸۰۳-۱۸۰۴ ساخته بود و به گفته‌ خودش بهترین اثرش بود به ناپلئون بناپارت تقدیم کرد، ولی در جنگ فرانسه و پروس آن را پس گرفت و پاره کرد.

    اصولاً رابطه‌ خوبی با اشراف نداشت. در سال ۱۸۰۹ که تهدید کرد که در بیرون از اتریش پُستی دریافت خواهد کرد تعدادی از نُجبا از جمله شاهزاده لوبکوویتز، شاهزاده کینسکی و آرشیدوک رودُلف (برادر امپراتور و شاگرد بتهوون) با اقداماتی حمایتی از جمله پرداخت حقوق سالانه او را قانع کردند در اتریش بماند. گفته می ‌شود روزی گوته و بتهوون در شهر قدم می ‌زدند که تعدادی از اشراف نیز از آنجا می ‌گذرند. گوته می خواهد بایستد تا آن ها رد شوند اما بتهوون مخالفت کرده و می‌ گوید نه این هنرمندان هستند که لایق احترام اند نه اشراف و همانطور به مسیر خود ادامه می ‌دهد. اشراف و بزرگان با دیدن بتهوون راه را برایش باز کرده و با کمال احترام می ‌گذارند او از آنجا بگذرد.

    لودویگ بتهوون معمولا مردی نبود که بتواند با زنان زیاد ارتباط خوبی برقرار کند. در سی سالگی با دو دوشیزه آشنا می ‌شود. یکی از آن ها تِرز برونسویک ۲۰ ساله است که در قصر خانوادگی خود در مجارستان بزرگ شده بود و بتهوون به او پیانو تدریس می ‌کرد. هر جلسه‌ی تدریس آن ها تا چهار ساعت طول ‌می ‌کشید. تِرز فکری آسمانی و فراتر از امیال تنی داشت و کمتر از بتهوون حرف می ‌زد.

    دوشیزه‌ی بعدی جولیتا گیچاردی، از خانواده‌ کُنت‌های میلان بود. ظاهراً اینبار او توانست رابطه‌ مؤثری برقرار کند هرچند او نیز بتهوون را رها می ‌کند. لودویگ حتی در نامه‌ ای به دوستش، فرانتس گرهارد وگلر گفته: (( او مرا دوست دارد و من هم او را. پس از دو سال، اکنون این نخستین باری است که دَمی راحت و آسایش احساس می‌ کنم. شاید ازدواج بتواند مرا خوشبخت سازد. بدبختانه او از طبقهٔ من نیست و در این صورت ازدواج برایم ناممکن است.))

    سال های پایانی عمر بتهوون

    کارهای سال‌های آخر زندگی لودویگ بتهوون بسیار قابل ستایش و نزدیک به روحیات و شخصیت اوست. در سال‌ های آخر از سلامتی کمی بهره ‌مند بود. مشکلات روحی و ناکامی‌ های عاشقانه‌ هم از طرف دیگر روی او اثر می ‌گذاشت. در سال‌ های آخر کاملاً شنوایی‌اش را از دست داده بود. عده‌ای دلیل ناشنوایی بتهوون را بخاطر باس زیاد در سمفونی پنجم می ‌دانند و عده‌ای دیگر بخاطر وجود سرب در پیانوی شخصی وی. اما مطالعات نشان می ‌دهد ناشنوایی بخاطر اختلال در پادتن و دستگاه ایمنی و دچار شدن به لوپوس بوده است.

    تحقیقاتی که روی موهای باقی مانده از جسد بتهوون انجام شده نشان می ‌دهد وی مسمومیت ناشی از سرب داشته. میزان سرب موجود در بدن بتهوون بیش از صد برابر حالت عادی بود. در ۱۸۲۶ وضعیت جسمی بتهوون وخیمتر می ‌شود تا اینکه سرانجام در ۲۶ مارس ۱۸۲۷ فوت می‌ کند.

  • برچسب‌ها:, ,
  • نظرات درباره این مطلب