دهمین دوره جشنواره موسیقی فارس از تاریخ هشتم تا شانزدهم آذرماه در شهر شیراز به دبیری احمد پژمان در سه بخش رقابتی، غیر رقابتی و پژوهش برگزار شد. «عماد توحیدی» آهنگساز و نوازنده برجسته یکی از داوران بخش رقابتی این جشنواره بود؛ با او كه فارغ التحصیل دكترای رشته فیلولوژی(سخن شناسی)از دانشگاه مسكو است در خصوص این جشنواره و جایگاه آن و همچنین پیوند ادبیات و موسیقی در فرهنگ ایرانی صحبت کردهایم.
*در مورد لزوم برگزاری جشنواره موسیقی فارس در بین جشنواره های موسیقی كشور چه نظری دارید؟
استان فارس به لحاظ تاریخی و جغرافیایی در فلات ایران دارای جایگاهی منحصر بفرد است و دارای نقشی ویژه در تحولات فرهنگی ایران بوده و هست. این سرزمین كه از یازده سده قبل از میلاد مسیح محل سكونت قوم فارس از اقوام مهم آریایی بوده،عمدتاً مركزی قدرتمند برای تمدن ایران بزرگ بوده است و استقرار فرهنگی شاخص در پیش از اسلام و استمرار آن در سده های بعد از اسلام به روشنی در این پهنه نمودار است.از سویی در فارس امروز به جز اكثریت فارسی زبانی كه در استان زندگی میكنند ما با نوعی از تنوع قومیتی و بالطبع فرهنگی شگفت روبروییم؛ حضور اقوام لُر و لارستانی و قشقایی و عرب و لك و باصری كه هریك زبان و مشی و منش فرهنگی خود را دارند، باعث ظهور و بروز مولفههای موسیقایی متنوعی شده اند؛ طبیعتاً برگزاری رویدادی از جنس جشنواره موسیقی فارس اتفاقی ضروری و البته خوشایند برای هنرمندان موسیقی فارس و مخاطبان موسیقی در این استان است. بگذریم از اینكه در هر حال من با برگزاری هر رویداد فرهنگی هنری كه دست اندركاران و كارگزاران آن از نخبگان و صاحب نظران متخصص باشند موافقم و این جشنواره نیز با نه دوره برگزاری و دبیری چهرهای برجسته به نام «احمد پژمان» جشنوارهای معتبر محسوب میشود. تجربیات و دستاوردهای ارزشمند این جشنوارهها میتواند مورد استفاده مدیران و برنامهریزان رویدادهای مشابه در سایر نقاط كشور باشد.
*ارزیابی شما بهعنوان یك سخن شناس از جایگاه و پیشینه شعر فارسی در فارس و ارتباط آن با موسیقی چیست؟
ببینید! من قبل از پاسخ به این سوال نظر شما را به نامگذاری اجزای یكی از كهنترین كتابهای ایرانیان یعنی «اوستا» جلب میكنم. اوستا كتابی است كه از نظر تاریخی به ششصد قبل از میلاد تا شش هزار سال پیش از آن منسوب است و كهنترین بخش آن «گاتهها» به معنی آوازهاست. نوعی نیایش موسیقایی كه هم ریشه اصطلاح «گاه» در موسیقی ایرانی است. این یعنی همنشینی باستانی شعر و موسیقی در جهان انسان ایرانی. «یسنا» و «یشتها» در اوستا هم به معنی سرودهاند كه سرودهای نیایشی شاد بودهاند. در كتبی چون آثار الباقیه، مروج الذهب،الكامل و تاریخ گزیده نیز شاهد شرح و بسط موضوع شعر و موسیقی هستیم. شعر فارسی همزاد ناگزیر موسیقی ایرانی است و عموماً شاعران دوران میانه شعر فارسی نیز با موسیقی آشنایی عمیق داشتند. موسیقی ركن بسیار مهم شعر فارسی و عربی بوده است كه نظریات و رویكردهای بسیار مهمی در این خصوص در آثاری چون «موسیقی شعر» اثر جناب شفیعی كدكنی و «البنیه الایقاعیه للشعر العربی» اثر كمال ابودیب قابل مشاهده است. از طرفی تجلی عرفان در شعر فارسی و موسیقی ایرانی نیز نوعی همنشینی قابل توجه را بهوجود آورده است كه نمونههای ارجمند آن در شعر مولانا، خواجو ،سعدی و حافظ قابل مشاهده است. در بزنگاهی كه شعر فارسی توسط اینان در چنین جایگاه والایی قرار میگیرد، بی گمان موسیقی ایرانی نیز در مرتبتی قابل توجه قرار داشته است.حتی در مقاطعی شعر فارسی به تنهایی بار هنر موسیقی را بهدوش كشیده است كه شرح مفصلی دارد ولی باید بپذیریم كه بسیاری از شاعران فارسی گوی چون رودكی و منوچهری و خواجوی كرمانی و حافظ و سعدی و…با موسیقی آشنایی جدی داشتهاند؛ اگر نگاه ریشهای تری داشته باشیم باید به «گوسان»ها اشاره كنیم. «گوسان»ها نوازندگان دوره گرد ایران باستان و در ادوار متاخر عاشیقها مهمترین تجلی شعر و ساز و آواز در ایران بودهاند. اینان خود كلام را ساخته و با ساز میخواندند. حافظ در غزلی میفرماید: «غلام حافظ خوش لهجه غزل خوانم»غزل خوان در اینجا به معنای آوازخوان است. تخلص حافظ شیرازی هم به دو معناست. هم به معنای حفظ كننده قرآن كریم است و هم به كسانی گفته می شده كه حافظ ردیف موسیقی بوده اند. «حافظ» در برخی از لهجههای فارسی به معنای آوازخوان هم آمده است. فراموش نكنیم كه هنوز در سمرقند و بخارا به خوانندگان پرسهگرد تاجیكی كه مسلط بر شش مقام هستند حافظ می گویند.در مورد رشد ادب فارسی در پهنه فارس هم دلایل متعددی وجود دارد. آب و هوای مطبوع فارس و ییلاقهای مصفای آن و امنیت و صلح نسبی برآمده از ظهور حاكمان هنرپروری چون آل بویه در قرن چهار و پنج كه مساجد، كتابخانهها و قصرها و حصارهای بسیاری را در شیراز بنیان نهادند، شرایط مناسبی را برای اهالی علم و فضل و حكمت و ادب و هنر پدید آوردند و همه این تحولات اجتماعی و فرهنگی كه نمونه های آن را در دوران حكمرانی شاه شجاع هم میبنیم در مهاجرت اهل ادب و هنر به فارس و خصوصاً شیراز موثر بوده كه از آن جمله میتوان به هجرت نخلبند شعرا خواجوی كرمانی به شیراز اشاره كرد.
*نظر شما در مورد اینكه جشنواره موسیقی فارس بر موضوع گروه نوازی متمركز است چیست؟
اینكه در ابتدای صحبت به نقش نگاه تخصصی در برنامهریزی جشنواره اشاره كردم توجه به همین موضوع بود.امیدوارم كه همه جشنوارههای موسیقی در ایران با رویكرد مشخص این چنینی برگزار شوند. طبعاً این تفكیك ماموریتها در راستای هویت بخشی تخصصی به جشنواره ها حاصل نگاه كارشناسی است. تقویت كار جمعی در موسیقی و بیرون آوردن هنرمند از كنج عزلت و قرار دادن او در فعالیتی گروهی اتفاق خجستهای است كه محصول آن افزایش حس مسئولیت و نظم،ارتقاء سطح حسی و تكنیكی نوازندگی و مهارتهای اجتماعی و فرهنگی، تبادل تجربیات هنری بین اعضای گروه، لذت از شور و هیجان تمرین و اجرا و فضای رقابتی و استفاده از نظرات اهل فنِ دور از دسترس است.همه میدانیم كه به هر حال گروهنوازی فرآیندی زمان بر و محتاج برنامه ریزی، اختصاص بودجه و انجام كار هنری مدون و سازمان یافتهتری نسبت به تكنوازی یا همنوازی دو ساز است. قابل توجه است كه در بخش پژوهشی جشنواره نیز تمركز بر گروهنوازی است. نتایج پژوهشی جشنواره به شرط انتشار نه تنها برای موسیقی استان فارس بلكه برای امر گروه نوازی در موسیقی ملی ایران مهم و موثر است.
*گروه نوازی و تکنوازی سازهای کوبه ای نسبت به سالهای گذشته چه قدر روند رو به رشد و یا نزولی داشته است؟
از منظر كمّی رشد فوق العاده خوبی را میبینیم.كثرت گروهها و علاقه مندان به سازهای كوبه ای و اشتیاق حاكم بر فضای آموختن این دسته از سازها قابل توجه است ولی در بعد طراحی خوب و ایجاد ساختار مناسب متاسفانه هنوز در جا میزنیم .هنوز در اجراها با فقدان طراحی پلی ریتمی های حساب شده و تنظیم شایسته روبروییم.استفاده از سازهای با صدای بیشتر مانند دف و دمام بیشتر است تا دیگر سازها.به عنوان مثال در این جشنواره در هیچ گروهی از نقاره فارس و نوازندگان زبده آن استفاده نشده بود و ساز تنبك با همه قابلیتهای صدادهی و تكنیكهای پیچیده تنها در یك اجرا دیده شد.در گروههایی اگر از تنبك زورخانه یا دایره و كاخن استفاده شده بود شیوه های نوازندگی و تخصصی آن ساز رعایت نشده بود و به این نكته توجه نشده بود كه حتی تمبورین شیوه نوازندگی منحصر به خود را دارد.
*به طراحی و ایجاد ساختار در گروه نوازی ها اشاره كردید.برای دستیابی به این موارد چه پیشنهادی دارید؟
اتفاقاً در صحبتهایی كه با مسئول گروهها بعد از اجرا داشتم به همین نكات اشاره كردم كه یك گروهنوازی زیبا نیاز به یك طرح خوب و یك سازماندهی درست دارد. طرح خوب از ذهن كنشگر و فضیلت جو زاده میشود. ذهنی كه متن و تا حدودی تالیف موسیقایی را بشناسد، ذهنی كه مجهز باشد نه فقط به علم موسیقی، بلكه ادبیات و نقاشی و سینما را تا حدی بداند و با معماری آشنا باشد.آیین های موسیقایی را بشناسد و دارای یك معرفت نسبی در مشاهده اجتماع و تاریخ و بطور كلی فرهنگ سرزمینش باشد و بداند مخاطب از او به عنوان یك هنرمند ایرانی در یك جشنواره چه توقعی دارد و خود او چه مسئولیتهایی دارد. شاخص سازماندهی هم یعنی سپردن نقشهایی كه قبلاً بهصورت متن در ذهن سازنده شكل گرفته به نوازندگان! در اینجا گروهنوازی بسیار شبیه به تئاتر است.هر شخصی نقشی دارد و كارگردان تلاش میكند كه به بازیگر كمك كند تا به تالیف ذهنی و برداشت صحیح از نقش برسد. یك عنصر بسیار مهم در این میان مساله زمان است. اگر قرار است ما ده دقیقه اجرا داشته باشیم این ده دقیقه نیازمند صدها دقیقه و شاید صدها ساعت تمرین است.تمرین برای اینكه از یك ساختار نا آشنا وسخت به ساختار اجرایی آسان برای نوازنده ها برسیم و با تمرین های مستمر به نقش آفرینی عادی و سپس به ساختار اجرایی زیبا برسیم.قطعاً در سطح اجرایی مورد بحث در جشنواره با دو ماه تمرین نمیتوان به جایی رسید.
*برگزاری چنین جشنواره ای در شیراز که بیش از ۴ دهه قبل میزبان برگزاری جشن هنر شیراز بوده چه قدر می تواند در شناساندن موسیقی به عموم مردم موثر باشد؟
به شرط بردن اجراها به میان مردم قطعاً موثر است.اینكه برخی اجراهای جشن هنر شیراز در حافظیه و در فصل مناسب برگزار میشد تاثیر بسیار خوبی در معرفی شعر و موسیقی ایرانی داشت. در همین سالهای اخیر وقتی اجراهای موسیقی نواحی در فضای بوستانی در كرمان با حضور چهار هزار نفر و در سكوت و نظم كم نظیری برگزار میشود نشان دهنده این است كه توالی برگزاری جشنواره موسیقی نواحی كشور در كرمان و همكاری نهادهای این استان در برگزاری شایسته این رویداد منجر به آشنایی مردم این خطه با موسیقی نواحی شده و حتی با اینكه مخاطب با زبان آذری عاشیق ها در روایت حماسه كوراغلو ناآشناست در سكوت كامل دو ساعت اجرا را میبیند و میشنود و لذت میبرند.مشكل آنجاست كه ما همیشه به سازماندهی گروههای موسیقی و روال برگزاری جشنواره توجه میكنیم و توجه جدی به جامعه مخاطب كه اصل برگزاری یك رویداد هنری است نداریم. البته كه نیاز به همیاری و همكاری نهادهای مختلف فرهنگی و امنیتی و شهرداری و استانداری و ادارات كل فرهنگ و ارشاد و تعامل آنان با بخش خصوصی است و ایجاد این خواست در بین این همه مراكز متعدد بسیار دشوار و با نتایج نامشخص و مبهم است