در تاریخ سینمای ایران، فیلم های ترسناک بسیار بسیار کم است و شاید بتوان گفت فیلمی که ترس را در دل مخاطب بیندازد نداریم. اما این بار دو برادر جوان به نام برادران ارک، بر اساس یک داستان محلی واقعی در آذربایجان، یک فیلم ترسناک به نام “پوست” را ساخته اند. این فیلم، اولین فیلم بلند این دو کارگردان و یک فیلم بسیار بسیار موفق است که نمی توان کمترین ایرادی بر آن گرفت. این فیلم آمیخته ای از عشق و وحشت است.
فیلم پوست، جزء فیلم هایی است که لازم است چندین بار دیده شود و مطمئن باشید که در هر بار دیدن آن لذت خواهید برد و نکات تازه ای را کشف خواهید کرد. امروز علاوه بر بررسی داستان فیلم به بررسی موسیقی این فیلم که موسیقی اصیل ترکی است خواهیم پرداخت و جالب است بدانید این فیلم به خاطر موسیقی متن خود سیمرغ بلورین دریافت نموده است.
بامداد افشار و موسیقی فیلم پوست
بامداد افشار در زمینه آهنگسازی فیلم سرخپوست چنین می گوید:
واقعاً فیلم “پوست” یکی از شانسهای بزرگ من در زمینه آهنگسازی بود. ممکن است شما برای چندین فیلم موسیقی بسازید تا درنهایت یک چنین پیشنهادی به شما بدهند. من این صحبت را به دلایل مختلف عرض میکنم که اولین دلیل آن به فضای خود فیلم برمیگردد که راجع به افسانههای محلی است. دوم به خاطر راوی داستان که عاشیق است و داستان را با ساز خود جلو میبرد و آخر از همه به خاطر حضور دو کارگردان نوگرا مثل بهرام و بهمن ارک است که اجازه میدهند چنین موسیقی روی فیلمشان ساخته شود. حتی پیشنهاد اولیه که بیاییم موسیقی “شمنیزم” کار کنیم هم از سوی آنها مطرح شد. اصلاً پایاننامه بهمن ارک در مورد نقاشیهای محمد سیاهقلم است که من قبل از فیلمبرداری پایاننامه او را گرفتم و خواندم. این چهار عامل باعث میشود که یک آهنگساز بتواند خلاقیت خودش را نشان بدهد. من تقریباً میتوانم بگویم مدیون این اتفاق سینمایی هستم. فکر میکنم اگر چنین پیشنهادی به یک آهنگساز دیگری هم داده میشد، شاید برای او هم چنین اتفاقی رخ میداد چون یک پیشزمینهای از خود فیلم وجود دارد که دست آهنگساز را برای ساخت موسیقی باز میگذارد. من موسیقیهای دیگری هم ساختهام که آنها دیده نشدهاند چون شرایط آن فیلمها این را حکم نمیکرد که موسیقی در آنها پررنگ شود. من برای ساخت موسیقی فیلم “پوست” همزمان با ساخت موسیقی تحقیقات تقریباً یک ماهه نیز داشتم. ما ابتدا یک بار موسیقی را ساختیم که با آن موافقت نشد و پس از تحقیقاتی که داشتیم یک موسیقی دیگر ساختیم که آن موسیقی مورد موافقت قرار گرفت. من از قبل یک سری اطلاعات در مورد موسیقی “شمنیزم” داشتم ولی باید اطلاعاتم بیشتر میشد.
داستان فیلم پوست
فیلم در یک روستای دورافتاده در استان آذربایجان روایت میشود و داستان مردی به نام آراز را روایت میکند که در جوانی عاشق دختری مسیحی به نام مارال بوده ولی مارال در نهایت به او نمیرسد و زن شخص دیگری میشود. در این روستا خرافات زیادی پیرامون جادو جمبل و نفرین کردن و… وجود دارد و مادر این مرد نیز از افراد معروف روستا است که در این زمینهها مهارت دارد و با جنیان در ارتباط است. او کم کم میفهمد که نرسیدنش به مارال به واسطه دعایی بوده که مادرش در یک پوست نوشته و تصمیم میگیرد این دعا و دیگر طلسمهای وارد شده به زندگیاش را نابود کند و در این راه هرچه بیشتر به مارال نزدیک میشود، حال مادرش بدتر میشود و یک دو راهی سخت برای او به وجود میآید.
به شخصه به خاطر ندارم که بحث درباره جن در سینمای ایران جایگاه خاصی داشته باشد؛ فیلمهای معدودی در این رابطه ساخته شدهاند که تعداد آنها به انگشتان یک دست هم نمیرسد و واقعیت اینست که اکثر این آثار نیز نتوانستند به یک اثر شاخص در سینما تبدیل شوند. موضوع جن با اینکه در فرهنگ و باورهای عامیانه مردمان ما وجود دارد و قصههای زیادی درباره آنها گفته میشود ولی جنیان بیشتر در قالب قصههای دهان به دهان نقل شده وجود دارند تا در قالب یک اثر ادبی ماندگار.
برادران ارک با دست گذاشتن روی این سوژه ناب، فیلمی جذاب ساختهاند که با برطرف کردن یک سری مشکلات ریز میتوانست تبدیل به یک اثر کاملا بینقص شود. داستانی که برادران ارک برای فیلم خود انتخاب کردهاند ترکیبی از یک قصه عاشقانه و ژانر وحشت است و مشکل اینجاست که بار رمانس داستان درست از آب در نیامده است. ما قرار است درباره عشق آراز و مارال فیلمی ببینیم که در ادامه به خاطر کارهایی که معشوق برای وصال انجام میدهد، به ژانر وحشت تبدیل میشود اما در واقع ما نمیتوانیم آتش این عشق را درست درک کنیم. پیشینهای که از زندگی مارال و آراز به مخاطب داده میشود در حد چند سرنخ کوتاه است و اصلا در حدی نیست که بتواند سرمنشا این روایت عجیب و غریب باشد.
حس و حال شاعرانه فیلم پوست اما میتواند تا حد زیادی این فقدان رمانس را جبران کند و کاری کند که لطافت در عین زمخت بودن و ترسناک بودن فیلم، در اثر جاری شود. زبان فیلم پوست آذری است و همانطور که گفته شد وقایع فیلم نیز در یک روستای واقع در آذربایجان میگذرد و یک آوازخوان عاشیق (عاشیقلار) آن را روایت میکند. این آوازخوان در جای جای فیلم نغمه آواز آذری سر داده و داستان مارال و آراز را به صورت نقالی در یک قهوهخانه روایت میکند و به تصویر میکشد. عاشیقلار در کنار دیگر شخصیتهای فیلم قرار دارد و این قصه را تعریف میکند و به نوعی میتوان گفت او همان راوی است که روی فیلم نریشن میکند اما نریشن او از دل اشعار ترکی بیرون آمده است. شعر در فیلم پوست نقشی حیاتی دارد و آوازهای فیلم، داستان را به جلو میبرد.
روایت عاشقانه فیلم در اوایل آن وجود دارد و دوباره در دقایق پایانی فیلم نیز پررنگ میشود و درست در همین دو نقطه است که فیلم از ریتم میافتد و به اصطلاح کشدار میشود. برادران ارک نمیتوانند عشق را در فیلمی که در آن تاریکی و وحشت مستولی گشته جاری سازند و زوری که برای به دست آوردن این ترکیب نامانوس میزنند، راهی از پیش نمیبرد. فیلم با تدوین بینظیری که دارد تا حد زیادی این مشکل را رفع کرده و بازی خوب بازیگران ناآشنا و محلی فیلم نیز توانسته نقص کار برادران ارک را کمی تا قسمتی لاپوشانی کند. دو برادر کارگردان به خوبی توانستهاند با این نابازیگران وارد تعامل شوند و از همه آنها بازیهای خوبی بگیرند به طوری که تقریبا تمام تیم گروه بازیگری ولو شخصیت مارال که سرجمع ده دقیقه هم در فیلم حضور ندارد، بازی به یاد ماندنی از خود برجای میگذارند.
برادران ارک برای اینکه داستانشان رنگ و بوی اصیلی داشته باشد، تک تک عناصر موجود در فیلم خود را با فرمانبرداری از لوکیشن فیلم خود چیدهاند. زبان ترکی و آوازهای آذری و موسیقی محلی و… باعث شده که فیلم اصالت خاصی داشته باشد و به هیچوجه تبدیل به یک اثر تقلیدی نشود. برادران ارک برای تک تک لوکیشنهایی که در فیلم وجود دارد، وقت و زمان زیادی صرف کردهاند و به نظر میرسد تمامی صحنهها با یک وسواس خاصی چیده شده باشد. میزانسن فیلم به شدت چشمنواز است و صحنههایی که این دو برابر علی رغم محدودیتهای جلوههای ویژه سینمایی در ایران با حرکتهای دوربین و بازی با نور و سایه ساختهاند، ستودنی است. جدا از این مساله بصری زیبا، باید به قسمت سمعی ماجرا نیز اشاره داشت و صدابرداری و موسیقی بینظیر فیلم را فراموش نکرد که در خدمت تصاویر ناب فیلم درآمدهاند و در پایان باید به گریم جالب توجه بازیگران و جنها اشاره کرد که برخلاف تصور اولیهام، به هیچوجه خندهدار از آب در نیامده و با محدودیتهای حاکم بر سینمای ما، جالب توجه ساخته شدهاند.
فیلم پوست در میان این تکرار ژانرها و سوژههای سینمای ایران، یک گوهر ناب تلقی میشود و ساختن آن برای یک فیلم اولی گزینه بسیار پرریسکی محسوب میشده است. برادران ارک اما جسارت و شجاعت خاصی داشتهاند تا داستان ترسناک و وفولکلوریک خود را روایت کنند و برای اولین بار در سینمای ایران توانستهاند چنین فضاسازیهایی انجام بدهند و آن را تبدیل به یک کپیکاری از آثار هالیوودی هم نکنند و به معنای واقعی یک اثر ترسناک بومی با تم قصههای محلی بسازند. آنها از گنجینهای استفاده کردهاند که سالیان سال است در هنر هفتم مسکوت مانده و روایتگر قصهای شدند که سوزناک بودن آن در کنار ترس و وحشتی که میآفریند، میتواند معجون نسبتا خوش طعمی را بیافریند. فیلم پوست جزییات فراوان و ریزهکاریهای زیبایی دارد و اگر مدت زمان آن چند دقیقهای کوتاهتر میشد و روایت عاشقانهاش در گروی اشعار عاشیقلار داستان نمیماند و بیشتر به تصویر کشیده میشد، میتوانست یک شاهکار بیبدیل باشد؛ هرچند همین الان هم در مقایسه با بسیاری از آثار سینمای ایران و آثار جشنواره فجر ۳۸، یک اثر کاملا ماندنی تلقی خواهد شد. پوست تاریخ مصرف ندارد و فیلمی است که به یمن سواد سینمایی دو برادر و قصه جذاب آن میتواند بدون حضور ستارگان و هزینههای گزاف سینمایی، مخاطب را مبهوت خود سازد و تبدیل به اثری شاخص شود.